فندواژهنامه آزاد(فِند)مانند، مثل، شبیه (این واژه هم اکنون در گویش شوشتری متداول است) فند(فَنْد)در گذشته واحدی برای متراژ زمین، باغ یا ملک افرادبه شمار میرفته برای مثال یک فند
فندرسکیواژهنامه آزاددژبان یا دیده بانی دژ برگرفته شده از قلعه ماران که پایتخت ییلاقی اشکانیان بوده است.
فندرسکواژهنامه آزاداین واژه از دو بخشِ فِندِر (از ترفند که در اینجا به معنی محل دیدن یا دیده شدن) و رِسک که به معنیِ سپیدان دژ (قلعه میران) قلعه سپید تشکیل شده و به معنایِ جایگاهِ
فادانیاواژهنامه آزادعود صلیب . نوعی چوب.گویند اگر فادانیا را بر گردن گوسفندی ببندند گرگ به ان گله حمله نمی توان کرد
فندرسکواژهنامه آزاداین واژه از دو بخشِ فِندِر (از ترفند که در اینجا به معنی محل دیدن یا دیده شدن) و رِسک که به معنیِ سپیدان دژ (قلعه میران) قلعه سپید تشکیل شده و به معنایِ جایگاهِ
نقی آبادواژهنامه آزادنقی آباد فندرسک استان گلستان یکی از روستاهای کوچک و زیبای شهرستان رامیان است که در 40کیلومتری مرکز این شهرستان واقع شده است که تقریبا 160خانوار (650)نفر جمعیت د
سپوهینواژهنامه آزادنام روستایی در راه قزوین،رازمیان که نزدیک به روستای کامان و علین است. شغل بیش تر مردم این روستا باغداری است. به این دلیل اهالی این روستا کشاورزی نمی کنند ، چون
درسنکواژهنامه آزاددرسنک. [دّ ر سٍ ن َ ک] دهی است جزء دهستان اشکور بالا از بخش رحیم آباد شهرستان رودسر بالاتر از بخش شوئیل و 130 کیلومتری قزوین و جمعیت آن نزدیک به 170 نفر (51 خان