داغمه چیواژهنامه آزادنام خانوادگی بسیاری از افراد در منطقۀ بندپی شرقی شهرستان بابل است. برخی معتقدند که معنی آن کوه کن است (داغ در زبان ترکی به معنای کوه است).
دبغستانواژهنامه آزاددَبْغِسْتان:دبغ+ستان که مخفف شده به دبستان. در گذشته، محل آموزش کودکان پر بوده از لوح های آموزشی یا همان دبغ.
داغواژهنامه آزاد(گنابادی) ننگ، علامت بردگی یا مالکیت که بر بدن انسان یا حیوان بزنند. || غصۀ مرگ عزیزان، دل شکستگی و درد فراق.
خشکوواژهنامه آزادخُشکو:غذایی محلی که از جوشاندن دوغ به همراه نمک و سپس خشک کردن آن درست می شود و برای آماده کردن آن با آب ترکیب میشود و با خرما میل می کنند و بسیار خوشمزه هم است
کابینتواژهنامه آزاددولابچه. از "دول" (بخوانید چون دوغ) و "آب" و پسوند "چه" رویهم به چَمِ "گنجۀ کوچک".