برنمی تابدواژهنامه آزادبرنمی تابد. الف. (شخص سوم مفرد از مصدر «برنتافتن» که نفی مصدر «برتافتن» یا «برتابیدن» است) تحمل نمی کند، تاب نمی آورد، نمی پذیرد. مثال: ناوک غمزه بر دل سعدی مزن
سلطوانهواژهنامه آزادمکان تاریخی واقع در کنار کوه، در دهستان اخند ازتوابع استان بوشهر، 20 کیلومتری شهرستان عسلویه که گویا قدمت آن به قبل از اسلام وزمان ساسانیان است از آثاری که از آ
گریغواژهنامه آزاددر زبان کوردی کلهری دواژه واژه داریم بنام :گُرهِ و ناگُرهِ در معنی گُرهِ یعنی مخالف گریز مثلآ اگر کسی را از خود برانید و یا برنجانید او نرود و نرنجد و دوباره ب