افشافرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط افشا، بیپردهگویی، پردهدری، ارائه، اشاعه پردهبرداری، کشف، مکاشفه الهام، وحی، واقعه اعتراف، اقرار تخلیۀ اطلاعاتی، بازجویی
افشاکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط نده، افشاگر، مُقر، اقرارکننده، کاشف وحیشده، تعبیرکننده دم خروس شفاف
افشا کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط فشا کردن، فاش کردن، پردهبرداشتن، ظاهر کردن، عریان کردن، برهنه کردن لو دادن، آفتابی کردن، افشای راز کردن، رسوا کردن، سرپوش از روی راز برداشتن،
افشا شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط شدن، مشخص شدن، ثابت شدن، اثبات شدن شناخته بودن پیدا بودن، نمایان شدن، ظاهر شدن