خیلیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت د] خیلی، بهشدت بینهایت، بهغایت بهطور قابل ملاحظه، بسیار، زیاد، سخت بهزحمت آنهمه، آنقدرها، آنقدر غالباً، بیشتر اکثراً
خیلیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد ، بسیار، زیاد بیشتر، اکثراً، غالباً بهافراط، الیماشاءالله، بسیار زیاد، بیشازاندازه اینهمه ایبسا
خیمه زدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد در گستراندن، آویزان بودن بر فراز محلی، معلق بودن بر فراز محلی، چادر زدن، طاق زدن، فروپوشاندن، همپوشی داشتن، سایه انداختن، چتر (زدن، گستراندن)
خیاطفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد رفوگر، رفوکار، درزی، راستهدوز، برشکار، چرخکار، تکهدوز، شاگرد، پادو، بازاریدوز بزاز، پارچهفروش، فروشگاه لباس، بوتیک، تریکو کفاشی
خیاطیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ی، دوزندگی، بافندگی برش، دوخت، دوز، ببروبدوز، بافت، کوک، توگذاشتن، درز گرفتن، شلال (کوک)، اندازهگیری، گز، بخیه، رفو، پروو، آسترکشی، پسدوزی، پت