تربیت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط ن، کارآموزی دادن، تمرین دادن، پرورش دادن، استادی کردن، ادب کردن، آموزش دادن، بار آوردن
عادت دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام دادن، کارآموزی، آموزش ترویج، انتشار، بسط، اشاعه، پراکندن، تداول، رواج، کاربرد، عمومیت، شیوع آشنا کردن، مأنوس کردن، آموخته کردن کسی (چیزی
ناآمادهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ت] ناآماده، بدون آمادگی [این سرفصل: صفاتانسان فاقد آمادگی. درمورد شرایط ناشی از فقدان آمادگی به نارس▼ رجوع شود و درمورد قید مربوط به اقدامات
آمادگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی آمادگی، تدارک▼، کارآزمودگی، آزمودگی، دستگرمی آمادهسازی، اقدامات بنیادی، تمهید، بسیج، مقدمهچینی، بسترسازی، زمینهسازی تمرین، کارورزی، استاژ
مجرّبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود ، کاردیده، ورزیده، کارکشته، پرتجربه، کارآزموده، کهنهکار، کاردیده، جاافتاده، وارد، سابقهدار، خبره دارای آگاهی، متوجه، دانا، مطّلع د