پوشیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد کردن، روی سرانداختن، پای خود کردن، دکمه بستن، برتن کردن، به‌تن کردن، به‌بر کردن، ملبس شدن پوشیده بودن
سایر پوشیدنیهافرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد مالگردن، پاپیون، دستار، کمربند، دستکش، سردست، مچ‌پیچ، مچ‌بند، کلاه، دستار، عرقچین، دستمال، پیش‌بند، یقه، یخه، آفتاب‌گیر، آفتاب‌گردان، آهارمهره، آستی
پوشیدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ، مستور، محجبه، محجوبه، ملبس مفروش، آسفالت‌شده، آسفالت، آسفالته سرپوشیده، مسقف، سایبان‌دار پوشیده ازبرف روکش‌شده، روکش‌دار، اندوده درسایه ◄ خاموش، ت
عملی شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل اتفاق افتادن، واقع شدن، جامۀ عمل پوشیدن، به‌نتیجه رسیدن، به‌قله رسیدن، به‌اوج رسیدن، منجرشدن، فیصله یافتن
کتمان کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط کتمان کردن، مخفی کردن، پنهانکردن، درپرده نگهداشتن، حجاب پوشیدن انبارکردن ناپدید کردن، پوشیدن، پوشاندن
مخفی شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط شدن، پنهان شدن، ناپدیدشدن متواری شدن مخفی بودن، نهفته بودن نقاب زدن (پوشیدن، بستن، بربستن)
کمربندفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت شلاق، تعلیمی، غلوزنجیر، یوغ▲، [ بازداشت 747]، پیش‌بند، [ پوشیدنیها - سایر 228] دستار بازوبند، گردنبند، روبند ◄ روسری
استفادهنکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی فادهنکردن، بدون چیزی سرکردن، امساک کردن، چشم پوشیدناز، اجتناب کردن، صرفنظر کردن، پرهیز کردن، پرهیزیدن نگهداری نکردن استفاده نشدن، ماندن، مصرف