وحشیگریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ش، خونخواری، ددمنشی، آدمخواری، غیر انسانی بودن، بی عاطفگی، بیرحمی، سنگدلی، سختی، شرارت
خشن بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت دن، وحشی بودن، ترکتازیکردن، غارت کردن، چپاول کردن باتندی و خشونت رفتار کردن، برآشفتن، عصبانی شدن دیوانه بودن سرکوبکردن
شخصخامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه خام، ساده و بیتجربه وحشی، بدوی سادهدل، عامی، بیفرهنگ بچه امل، قدیمی، سنتی، ازدنیابیخبر تازهوارد، کماطلاع [حالت صفتی ◄ خام▼]
موجود خشنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت خشن، دیو، وحشی، گرگ هیولا، لولو، گودزیلا سلیطه دیکتاتور، تروریست
حیوانیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی یوانی، جانوری، وحشی، سبع، سبعی، بهیمی بیزبان، حیوانصفت، جانورخوی، ددمنشانه دامی، گاوی خونسرد، خونگرم روباهصفت چهارپا، دوپا بچهزا، تخمزا، [ت
شبانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ، چوپان، گلهچران رامکنندۀ حیوانات وحشی کفترباز گاوچران، کابوی، مهتر غازچران