نیرنگفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه حُقه، کَلَک، حیلۀ جنگی، تدبیر، سیاست بهانه، غیرحقیقت، فریب، تردستی دام، تَله، گیر، ورطه تزویر، ریاکاری، سالوس، دورویی
بمبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) نارنجک، کوکتلمولوتف بمب اتمی، بمب ئیدروژنی مین بمب خوشهای، تلۀ انفجاری
آتشبازیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی آفتابمهتاب، ترقه، نارنجک، فشفشه، کوزه، سیگارت، دینامیت زرنیخ، باروت، اکلیل سرنج، مواد منفجره
دوروییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط تزویر، مکاری، ریاکاری، سالوس، نیرنگ، حیله، مکر، کَلَک، ریا، نامردی، خیانت، فریب فخرفروشی کلاهبرداری، نفاق زهدفروشی، تظاهر، تشریفات
فریبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط ول، حیله، کَلَک، مکر، خدعه، حُقه، نیرنگ، ترفند، افسون، فتنه، بازی فریبکاری، تزویر، تدلیس، حقهبازی، نیرنگبازی، تقلب، کلاهبرداری▼، تردستی▼،
آدمناقلافرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه قلا، زیرک، آبزیرکاه، نیرنگباز، شخص پنهان شده خرابکار الخناس