مجازات بدنیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات کنجه، عذاب، زجر، تنبیه بدنی، کتک، سیلی، پس‌گردنی، فلکه، توسری، ضربه، شلاق، تازیانه تعزیر، حدّ، ضرب‌وشتم، سیاست، تأدیب، تعذیب اعمال شاقه، مشت‌کار
مجازات اعدامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ام، کشتن، دار، تیرباران، گردن زدن، سنگسار، به‌صلیب کشیدن، مُثله، مثله کردن وسیلۀ اعدام
تخفیفدادن [مجازات]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات [مجازات]، معذور داشتن، کاستن اهمیت جرم، بهانهرا قبول کردن، موجه کردن، موجه دانستن، مبرا دانستن، تبرئه کردن، بخشیدن، سبکنشان دادن
[اسم] مجازاتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات بت، محکومیت، پادافره، مکافات، محکوم‌به، جزایبدی، قصاص، جزا، تأدیب، ادب، گوشمالی، مالش، تودهنی، زجر، تنبیه، تنبیه بدنی، سیاست، نسق، تعذیب، تعزیر،
تخفیفدادن [مجازات]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات [مجازات]، معذور داشتن، کاستن اهمیت جرم، بهانهرا قبول کردن، موجه کردن، موجه دانستن، مبرا دانستن، تبرئه کردن، بخشیدن، سبکنشان دادن
[اسم] مجازاتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات بت، محکومیت، پادافره، مکافات، محکوم‌به، جزایبدی، قصاص، جزا، تأدیب، ادب، گوشمالی، مالش، تودهنی، زجر، تنبیه، تنبیه بدنی، سیاست، نسق، تعذیب، تعزیر،
انتقامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ام، تلافی، مجازات استیفای حقوق، قصاص، کینۀ قبیله‌ای کینه، بغض، غرض، حسادت