آسیبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ضربوجرح، ضایع کردن، تضییع، فرسایش، استهلاک، سایش، اتلاف، بدی، سوء استفاده صدمه، ضرب، جرح زیان، ضرر، مضرت، خسران ازالۀ بکارت آفت، بلا، فتنه،
عجیب بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی دن، شک ایجاد کردن، افسون کردن، تأثیر قوی گذاشتن، متعجب کردن، گیج کردن آفتاب ازمغرب درآمدن
عصبانیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی بناک، خشمناک، خشمگین، تند، متغیر، ترش، دژم، افسرده کجخلق، کمتحمل، بیصبر، آشفته، شوریده عصبی، عصبیمزاج، تندخو، آتشی، آتشی مزاج، آتشمز
عصبانی کنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ننده، رنجاننده، اعصابخردکن، ناراحت کننده، خشمبرانگیز، آزاردهنده، ایذایی
عصبانی شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ردن، برآشفتن، متغیرشدن، آتش گرفتن، کنترل خود را ازدست دادن، دیوانه شدن، منفجر شدن، خشمگینشدن، ازکوره دررفتن، آشفتن، برافروختن، ناراحت ش
عصبانیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی بناک، خشمناک، خشمگین، تند، متغیر، ترش، دژم، افسرده کجخلق، کمتحمل، بیصبر، آشفته، شوریده عصبی، عصبیمزاج، تندخو، آتشی، آتشی مزاج، آتشمز
عصبانی بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی دن، بی صبر بودن، عصبیبودن، غریدن، بلند صحبت کردن، نگاه غضب آلود کردن، خیره نگریستن، ترشرو بودن اعصاب کسی خراب بودن، اعصاب کسی خرد (داغان
سیستم عصبیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ی، دستگاه عصبی، عصب، اعصاب، اعصاب پاراسمپاتیک، اعصاب حرکتی، اعصاب حسی، اعصاب سمپاتیک بصلالنخاع، ستون فقرات
گوشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی عصب شنوایی، لالۀ گوش، سوراخ گوش، پردۀ گوش، گوش میانی، نرمه، استاش شنواییسنجی، اُدیومتری، اُدیومتر، وسیلۀ اندازهگیری سامعه