طلبیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام یدن، ادعا کردن اصرار کردن، پافشاری کردن مصادره کردن سفارش دادن، نیاز داشتن، طلب کردن، خواستن، مطالبه کردن احضارکردن سفارش غذا دادن، اُر
ازشکل طبیعی خارج کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ردن، ازریخت انداختن، کج‌وکوله کردن، بُریدن، پاره کردن، جر دادن، گسیختن، شکافتن، خط انداختن، پیچاندن، تاب دادن، قُر کردن، درب‌وداغان کردن، کشد
پوشش طبیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی طبی، گاز استریل، تنزیب، پنبۀ ئیدروفیل نوار، باند، چسب زخم، مشمع، گچ، تامپون، بیضه‌بند، کمپرس آب گرم، کمپرس آب سرد آتل
پوشش طبیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی طبی، گاز استریل، تنزیب، پنبۀ ئیدروفیل نوار، باند، چسب زخم، مشمع، گچ، تامپون، بیضه‌بند، کمپرس آب گرم، کمپرس آب سرد آتل
به‌مبارزه طلبیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) مبارزه طلبیدن، هماورد خواستن، رجز خواندن، ادعا کردن، حریف طلبیدن، عصیان کردن، مقاومت کردن نافرمانی کردن، سرپیچی کردن، مخالفتکر
فیبرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ف طبیعی، الیافحیوانی، پشم، کُرک، ابریشم، مو، آنقوره، کشمیر الیاف گیاهی: پنبه، کتان، کنف، غوزه [پنبه] الیاف معدنی: طلا، سیم، آزبست (پنبۀ نسوز) الیاف