شستشوفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ازی، خانهتکانینوروز، گردگیری، چرکزدایی، گندزدایی، باد گرفتن، جاروکشی، جاروپارو، رُفتورو تطهیر، غسل، تغسیل، تصفیه، پالایش تنقیه استریل کردن
شستشوی موفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی وی مو، شامپو، آبکشی مواد آرایش مو: شامپو، نرمکننده، رنگ مو، حنا، اسپری، بریانتین، سدر، کتیرا، ژل
محل شستشوفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی حمام، گرمابه، سونا، جکوزی، آبزن، دستشویی، توالت، دستبهآب حمام عمومی، خزینه، تابخانه
پاک کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی کردن، شُستن، آبکشیدن، آبزدن، غسل کردن، برق انداختن، اتو کردن، گردگیری کردن بُردن، ستردن، زدودن، تراشیدن، برداشتن، محو کردن، منزه کردن، تمیزک
نَم کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی دن، مرطوب ساختن، لیسیدن، شستن، [ پاک کردن 648]، ریختن، آغشتن، آلودن، تَر کردن
نظم داشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم شتن، مرتب بودن، هماهنگبودن، با هم خواندن، سازگار بودن (شدن) وارد صف شدن، در صف قرارگرفتن، دررتبۀ صحیح قرارگرفتن، جای خود نشستن، مستقر شدن
بقا داشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان شتن، بیشتر طول کشیدنازدیگری، باقی ماندن، بهجا ماندن، بعدازدیگری زنده ماندن زندهیاد ماندن صبور بودن ◄ آرام ماندن
گذاشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام شتن، گذاردن، قرار دادن، چیدن، جا دادن، گنجاندن، کاشتن، کار گذاشتن نهادن، هشتن، هلیدن