نشان رتبهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام پاگون، سردوشی، اِپُل، شمشیر، درجه، ستاره، نوار طلایی، یراق آستین
آوارهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام ربهدر، جنگزده، غریب، گمشده، سردرگم، بینامونشان، آسمانجل، آلاخونوالاخون، آلاخون، بیسروسامان، بیخانمان، بیوطن، مستأصل، خارجی [حالت اسمی
درجهبندی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت درجهبندی کردن، ردهبندی کردن، رتبهبندیکردن، طبقهبندی کردن، درجه دادن مدرجکردن
مرئوسفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت کهتر، زیردست، مادون، پایین رتبه، سال پایینی کارمنددولت ◄ مستوفی فراش، خادم، نوکر، شخص بیاهمیت، ملازم رعایا قوای کمکی منصوب، مأمور نایب، معاون وکیل،
کهترفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ، جوانتر، خردسال زیردست، پایین رتبه، مرئوس▲ پست، نامرغوب، بازاری، درجه سه، بدتر ناقص