تنگ کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت کردن، سفت کردن بستن، محکم کردن، چفت کردن در قوطی را گذاشتن، گذاشتن
کمیابیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ، تنگی، نایابی، فقدان، قلت قحطی، خشکسالی، نابارآوری احتیاج، نیاز
خلیجفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ، خور، تنگه، باب، بغاز، کانال، تالاب، مرداب، باتلاق خلیج فارس، تنگۀ هرمز، بغاز بُسفُر دماغه ◄ جزیره بندر ◄ پایانه، ساحل
کوچکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت کوچک، خُرد، صغیر، ریز کم، محدود کوچکتر، اصغر کوچکترین، مینیمم، حداقل تنگ، چسبان
قلتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد کمی، اندکی، انگشتشماری، انگشتشمار بودن، کمبود، کمیابی، کمبودن، تنگی کمجمعیتی چند، اندی، بعضی کموکاست، نقصان گاهوبیگاهی، پراکندگی، ندرت کمبود جا،
عصرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ، بعدازظهر، مغرب، عِشا، شب، شام، لیل، لیله آفتاب تُنک، آفتابزردی، عصرگاه، عصرگاهان، پسینگاه، غروبگاه، آخر وقت غروب، تنگغروب، گرگومیش تاریکی شب،