تطبیقفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم پیروی ازقاعده، بهقاعدهبودن]، انطباق، دنبالهروی، تبعیت، متابعت، انطباق، همخوانی، پیروی، سازگاری، توافق، مطابقت تدین، اقتدا، وفقپذیری، نرمی، فرمانبر
تطبیقناپذیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم تطبیقناپذیر، نابههنجار، ناسازگار، سخت نافرمان، سرکش، جسور ترشرو آزاد خاص مخالف، معترض فرقهای بدعتگذار یلخی، بیقید انتقادی منحرف نابهجا، نامناسب
عدم تطبیقفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم تطبیق، عدم پیروی، عصیان، طغیان، انحراف، کجروی، عدول، سرپیچی ناسازگاری مغایرت بیرونی بودن بدعت مخالفت، نظرمخالف عدم رعایت آزادی بیقاعدگی، خلاف قانون
تطبیقناپذیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم تطبیقناپذیر، نابههنجار، ناسازگار، سخت نافرمان، سرکش، جسور ترشرو آزاد خاص مخالف، معترض فرقهای بدعتگذار یلخی، بیقید انتقادی منحرف نابهجا، نامناسب
عدم تطبیقفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم تطبیق، عدم پیروی، عصیان، طغیان، انحراف، کجروی، عدول، سرپیچی ناسازگاری مغایرت بیرونی بودن بدعت مخالفت، نظرمخالف عدم رعایت آزادی بیقاعدگی، خلاف قانون
مطابقتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه بقت، سنخیت تطبیق، دنبالهروی همخوانی، همگنی تداوم منطقی، استدلال همانندی، مشابهت، تشابه
منطَبَقفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه َبَق، تطبیقداده تطبیق دادهشده، تنظیمشده، کوکشده دوخته، پروشده مناسب
قابلانطباقفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم طباق، قابل تطبیق، قابلجرح وتعدیل، مناسب، میزانکردنی، چکشخوار، منعطف، نرم، پذیرا، هماهنگ، جور، سازگار منطبق، رعایتکننده مقلد، راشد