تازگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان تازگی، نوی، نویی، جدید بودن تروتازگی، طراوت، سرسبزی، شادابی قوایتازهنفس، قوای کمکی تازهکار، مبتدی، نوآموز نورسیده، نوزاد، بهدنیاآمده، تازه رسیده،
تازهبهدوران رسیدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان دوران رسیده، نوکیسه، نووُریش، نوآمده، نوخاسته، نودولت
تازهواردفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت وارد، جدیدالورود، جدیدالاستخدام، استخدام جدید بازدیدکننده، مهمان [◄ مهمانی 882] مهاجر، کوچکننده مهاجم، عوامل نفوذی، خارجی سالِ اولی، مبتدی، نوآموز
تازهشدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه نیروی تازه پیداکردن، خستگی درکردن، نفس عمیق کشیدن، نفس کشیدن، نفس تازه کردن، بازسازی شدن، آسودن
تازگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان تازگی، نوی، نویی، جدید بودن تروتازگی، طراوت، سرسبزی، شادابی قوایتازهنفس، قوای کمکی تازهکار، مبتدی، نوآموز نورسیده، نوزاد، بهدنیاآمده، تازه رسیده،
تازهواردفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت وارد، جدیدالورود، جدیدالاستخدام، استخدام جدید بازدیدکننده، مهمان [◄ مهمانی 882] مهاجر، کوچکننده مهاجم، عوامل نفوذی، خارجی سالِ اولی، مبتدی، نوآموز
تازهشدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه نیروی تازه پیداکردن، خستگی درکردن، نفس عمیق کشیدن، نفس کشیدن، نفس تازه کردن، بازسازی شدن، آسودن
مجازات بدنیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات کنجه، عذاب، زجر، تنبیه بدنی، کتک، سیلی، پسگردنی، فلکه، توسری، ضربه، شلاق، تازیانه تعزیر، حدّ، ضربوشتم، سیاست، تأدیب، تعذیب اعمال شاقه، مشتکار