کمندفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت افسار، عنان، دهنه، پوزبند، اخیه، لگام، لجام، مهار، زمام، زندان مهارکننده بند، طناب▲ زنجیر، یوغ▲ گردنبند تعلیمی، شلاق، کمربند▲ وسیلۀ شکنجه میخ طویله
گره زدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت زدن، افسار زدن، بهقلادهبستن بههم تابیدن، بافتن، دوختن، کوک زدن، کور کردن دستبند زدن، غلوزنجیر کردن تنگ گرفتن، نگهداشتن
انقیادفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام قیاد، تبعیت، اسارت، فرمانبرداری، محدودیت، بردگی▼، مظلومیت وضعیت اقماری، وابستگی، مخلوق بودن زندانی کردن، حبس، بازداشت، تحدید استیلا، سل