انگشتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی جه، چنگ، بندِ انگشت، ناخن، سبابه، شست، انبر پنجه، سبابه، اشاره، شست، ناخن قلاب، شاخک، اندام حسی▲
انگشتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی جه، چنگ، بندِ انگشت، ناخن، سبابه، شست، انبر پنجه، سبابه، اشاره، شست، ناخن قلاب، شاخک، اندام حسی▲
قلتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد کمی، اندکی، انگشتشماری، انگشتشمار بودن، کمبود، کمیابی، کمبودن، تنگی کمجمعیتی چند، اندی، بعضی کموکاست، نقصان گاهوبیگاهی، پراکندگی، ندرت کمبود جا،
اندام حسیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی وست، دست▼، انگشت▼، بادکش، مژک، زبان، آنتن، شاخک، قلاب، سبیل حسگر، سنسور
متحیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: انتقال عقاید و ماهیت آن ت، گیج(شده)، انگشت بهدهان، دچار بهت و حیرت، حیران، مات، متعجب، شگفتزده، نامطمئن
ابزار دوزندگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی وزن، جاسوزنی، انگشتدانه (انگشدانه، انگشتانه)، قرقره، نخ، جاسنجاقی، قیچی، قیچی دندانهدار یازیگزاگ، قیچی برش، چرخ خیاطی، الگو، صابون، رولت