4 مدخل
بستنشین، پناهجو، پناهنده
بست نشستن، پناه گرفتن، پناهجویی کردن، پناهجستن، پناه بردن، تحصن کردن
۱. متاهل، پارسا، پرهیزگار (مرد) ۲. عفیف، پاکشلوار، پاک
شوهردار، طاهره، پارسازن