معنی مفلوک | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

۱. بدبخت، بیچاره، بیچیز، بینوا، تهیدست، تیرهبخت، تیرهروز، شوریدهبخت، فلاکتزده، فلکزده، مفلاک ≠ متنعم ۲. عاجز، ناتوان ۳. ضعیف ۴. فرسوده

ادبار، بدبختی، بیچارگی، فلاکتزدگی، نامرادی

فلج، لش، علیل، افلیج

۱. فلج کردن ۲. ناتوان کردن، ضعیف کردن

پادشاهان، شاهان، ملکها ≠ رعایا، رعیتها

خانخانی، خانسالاری، اربابسالاری، مالکسالاری، فئودالی، قبیلهسالاری، عشیرهسالاری

فلاکتآمیز، مفلوکانه، نکبتآلود

حرمان، مفلوکی، ناامیدی، ناکامیحرمان، یاس ≠ توفیق، کامیابی

فلاکتبار، مفلوکانه، منحوس، نکبتبار

بدبخت، بیچاره، مفلوک ≠ سپیدبخت

۱. فلاکتآمیز، مفلوکانه، منحوس، نکبتآلود ۲. پرمشقت، رنجبار