متوقف شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. ایستادن، از حرکت باز ماندن، پارک شدن، راکد ماندن ۲. تعطیل شدن ۳. دچار وقفه شدن
محرکفرهنگ مترادف و متضاد۱. انگیزه، باعث ۲. جنباننده ۳. تحریککننده، محرض، برانگیزاننده، مشوق ۴. مسبب، واسطه، وسیله ۵. مبهی ۶. اغواگر، وسوسهگر