معنی مستحضر | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

آگاه، باخبر، خبردار، درجریان، مخبر، مطلع، واقف ≠ بیخبر

آگاه شدن، اطلاع یافتن، باخبر شدن، مطلع شدن، واقف شدن ≠ غافل شدن، بیخبرماندن

آگاه کردن، اطلاع دادن، خبردار کردن، مطلع ساختن، واقف ساختن ≠ غافل کردن، بیخبرگذاشتن

جنگافروز، جنگوجو، ستیزهجو، محارب

۱. ارتجاعی، قشری، واپسگرا ۲. فسیل سنگواره ≠ نوگرا

واپسگرایانه، مرتجعانه، کهنهگرایانه ≠ متجددانه

آگاه بودن، بااطلاع بودن، مستحضر بودن، مطلع بودن، واقفبودن ≠ بیخبر بودن، غافل ماندن

آگاه شدن، بااطلاع شدن، مستحضر شدن، مطلع شدن، واقفشدن ≠ بیخبر ماندن، غافل شدن

آگاه بودن، مطلع بودن، مستحضر بودن، در جریان بودن، واقف بودن، با اطلاع بودن

۱. آگاه، مستحضر، مطلع، واقف ۲. هشدار ۳. ایستاده ۴. فرمان ادای احترام

۱. آگاهاندن، آگاهانیدن، آگهیدادن، خبردادن، خبردارکردن، مستحضر ساختن، مطلع ساختن ۲. باخبرکردن، بیدارکردن، واقفکردن، هوشیار ساختن ≠ غافلکردن