مبرهنفرهنگ مترادف و متضادآشکار، بارز، بدیهی، بین، روشن، مدلل، مستدل، مشخص، واضح، هویدا ≠ ناآشکار، نامشخص، نامبرهن
مبرهن شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. ثابت شدن، محقق شدن، مشخص شدن ۲. آشکار شدن، هویدا شدن، واضح شدن، روشنشدن
برهنهفرهنگ مترادف و متضاد۱. پتی، عاری، عریان، عور، لاج، لخت، نامستور ≠ پوشیده، مستور ۲. فقیر، مستمند، بینوا، تنگدست
مشخصفرهنگ مترادف و متضاد۱. آشکار، برجسته، روشن، مبرهن، متمایز، مسجل، معلوم، معین، ممتاز، ممیز، واضح ۲. تشخصیافته ≠ نامشخص، نامعلوم
معلوم شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. آشکارشدن، واضح شدن، محقق شدن، محرز شدن ۲. مبرهن شدن، ثابت شدن ۳. فاش شدن ≠ مستورماندن، نامکشوف ماندن