مالیدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. اندودن ۲. ماساژدادن، مالش دادن، مشتومال دادن ۳. مس کردن، لمس کردن، بسودن ۴. آغشتن، آغشته کردن ۵. تنبیه کردن، گوشمال دادن ۶. لغوشدن، از بین رفتن، ول شدن ۷. تص
ماسیدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. بستن، منجمدشدن ۲. خشک شدن ۳. لخته شدن ۴. نفعداشتن، بهره بردن، عاید شدن ۵. مثمر واقعشدن، نتیجه دادن، به ثمر رسیدن، تحقق یافتن ۶. قد دادن، رسیدن ۷. ناگفته ماند
بالیدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. تفاخر، فخر، مباهات، نازش ۲. رشد، نشو، نمو ۳. رشد کردن، قد کشیدن، نمو کردن، نشوونما کردن ۴. نازیدن ۵. فخر کردن، مباهات کردن، تفاخر کردن ۶. افزایش یافتن، زیاد