معنی قوال | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

خواننده، سرودخوان، سرودگو، مطرب

خنیاگری، خوانندگی، رامشگری، سرودخوانی، مطربی

خنیاگری، سرودخوانی، قوالی، نغمهخوانی، نغمهگری ≠ مرثیهخوانی، نوحهخوانی

۱. آوازخوان، ترانهخوان، حدیخوان، سرودخوان، نغمهخوان، سرودگو، قوال، مغنی، نغمهسرا ۲. قاری ۳. کتابخوان

۱. خوشالحان، خوشخوان، خوشنغمه، خوشنوا ۲. خواننده، قوال، مغنی ≠ بدآواز

تغنی، رامشگری، سرودخوانی، قوالی، مطربی، نوازندگی

۱. برگه، بنچاق، قباله، قواله، قولنامه، مدرک ۲. حجت، معیار، ملاک، مناط ۳. نمودار ۴. بهانه، دستاویز، مستمسک