معنی عزوبت | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

بیهمسری، تجرد، تنهایی، مجردی ≠ تاهل

۱. حلاوت، شیرینی ۲. گوارایی، خوشگواری

بادافراه، تادیب، تنبیه، جزا، سزا، سیاست، شکنجه، عذاب، فرجامبد، قصاص، کیفر، گوشمال، مجازات

آخر، آخرکار، انتها، بالاخره، بالمال، پایان، حاصل، سرانجام، عاقبتالامر، فرجام، ماحصل، نتیجه، نهایت ≠ آغاز، بدایت

بالاخره، پایان، سرانجام، عاقبت، فرجام

آخربین، پیشبین، ژرفبین، عاقبتنگر، مالاندیش

آخربینی، عاقبتنگری، مالاندیشی

جزا دادن، عقوبت کردن، مجازات کردن ≠ پاداش دادن

کیفردادن، عقوبت کردن، گوشمالی کردن، جزا دادن ≠ سزا دادن

کیفردادن، عقوبت کردن، مجازات کردن، جزا دادن، عذاب کردن

۱. جزا، عقوبت، قصاص، گوشمال، مجازات ۲. تقاص، تلافی ۳. سزاوار، شایسته، لایق

حلاوت، شهد، عذوبت ≠ تلخی