تحریم کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. بایکوت کردن، قدغن کردن، منع کردن، ممنوع کردن ۲. حرام کردن، ناروا دانستن
تحکمفرهنگ مترادف و متضاد۱. تعدی، زورگویی ۲. امر، حکم، دستور، فرمان ۳. داوری، قضا، قضاوت ۴. حکومت، سلطه، فرمانروایی ۵. تعدی کردن، زور گفتن ۶. حکم کردن، فرماندادن ۷. داوری کردن، قضاوت کر
تحکم کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. زورگفتن، زورگویی کردن ۲. امر کردن، حکم کردن، دستور دادن ۳. حکومت کردن، فرمانروایی کردن
استواریفرهنگ مترادف و متضاداستحکام، استقامت، استقرار، پایداری، تایید، تثبیت، تحکیم، ثبات، ثبوت، حصانت، محکمی، مقاومت، وثاقت ≠ سستی، نااستواری
تثبیتفرهنگ مترادف و متضاد۱. اثبات، استقرار، استواری، برقراری، تحکیم، ثابتسازی ۲. استوار داشتن، برقرار کردن، برجای داشتن
تثبیت کردنفرهنگ مترادف و متضادپابرجا کردن، برقرار کردن، ثابت ساختن، استوار کردن، برجای داشتن، محکم کردن، تحکیم بخشیدن