200 مدخل
اسلیچ
اسلش
کثیف
اسلحه
لعنتی
سیلک، سطح صیقلی، سطح صاف، نرم و صاف کردن، یک دست کردن
slitheroo
Slickens
slithers، غلتیدن، سریدن، خزیدن
seiche
slickers، حقه باز، صیقل زن