negotiatingدیکشنری انگلیسی به فارسیمذاکره، مذاکره کردن، گفتگو کردن، تبادل نظر کردن، به پول نقد تبدیل کردن
عبوردیکشنری فارسی به انگلیسیflow, negotiation, pass, passage, passing, transit, transition, traversal