94 مدخل
متصل شده، در هم امیختن، بهم امیختن، با هم مخلوط کردن
میانمار، در هم امیختن، بهم امیختن، با هم مخلوط کردن
تعطیل
تعطیلات
واسطه ها
بیننده
intermeddlesome
intermeddle، مداخله کردن، فضولی کردن
intermixtly
interlined، در میان سطرها نوشتن، استر گذاشتن
interfiled