completeدیکشنری انگلیسی به فارسیتکمیل، کامل کردن، تکمیل کردن، انجام دادن، سپری کردن، خاتمه دادن، بانجام رساندن، کامل، تمام، مکمل
completesدیکشنری انگلیسی به فارسیتکمیل می شود، کامل کردن، تکمیل کردن، انجام دادن، سپری کردن، خاتمه دادن، بانجام رساندن
تمام کردندیکشنری فارسی به انگلیسیcomplete, conclude, consummate, do, end, exhaust, finalize, finish, round, spend
گشتدیکشنری فارسی به انگلیسیcomplete, entire, entirely, excursion, inflection, patrol, round, tour, turn