affiliateدیکشنری انگلیسی به فارسیوابسته، پیوستن، مربوط ساختن، اشنا کردن، در میان خود پذیرفتن، به فرزندی پذیرفتن
affiliatesدیکشنری انگلیسی به فارسیوابسته، پیوستن، مربوط ساختن، اشنا کردن، در میان خود پذیرفتن، به فرزندی پذیرفتن
affiliatedدیکشنری انگلیسی به فارسیوابسته، پیوستن، مربوط ساختن، اشنا کردن، در میان خود پذیرفتن، به فرزندی پذیرفتن