acquiescedدیکشنری انگلیسی به فارسیموافقم، تسلیم شدن، تن در دادن، راضی شدن، رضایت دادن، موافقت کردن، ارام کردن
acquiescesدیکشنری انگلیسی به فارسیموافقم، تسلیم شدن، تن در دادن، راضی شدن، رضایت دادن، موافقت کردن، ارام کردن
acquiescingدیکشنری انگلیسی به فارسیموافق، تسلیم شدن، تن در دادن، راضی شدن، رضایت دادن، موافقت کردن، ارام کردن
تسلیمدیکشنری فارسی به انگلیسیacquiescence, acquiescent, capitulation, delivery, subordinate, obedience, passive, resignation, resigned, resistless, slavish, submission, submissive, submissi
راضیدیکشنری فارسی به انگلیسیacquiescent, agreeable, comfortable, content , contented, resigned, willing