گستاخدیکشنری فارسی به انگلیسیabrupt, audacious, baldfaced, bold, boldfaced, brassy, brazen, churl, contumelious, daring, disrespectful, familiar, gruff, immodest, impolite, impudent, insole
'hoodدیکشنری انگلیسی به فارسی'کاپوت ماشین، کاپوت، روپوش، کاپوت ماشین، باشلق، روسری، کلاهک دودکش، کروک درشکه، اوباش، باشلق یا کلاه مخصوص کشیشان
wantoningدیکشنری انگلیسی به فارسیخجالت زده، گستاخ شدن، شهوترانی کردن، شرور شدن، بی ترتیب کردن، افراط کردن