معنی کلن | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

ترجمه مقاله

جست‌وجوی مشابه

کلن (شهر)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

cologne

کلنجار

دیکشنری فارسی به انگلیسی

challenge, fracas, squabble, wrangle

کلنجار رفتن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

expostulation, haggle, squabble, wrangle, wrestle

کلنجار رفتن با حرارت و لحن پندآمیز

دیکشنری فارسی به انگلیسی

expostulate

کلندر

دیکشنری فارسی به انگلیسی

burly, husky, log

جست‌وجوی متن

Koln

دیکشنری انگلیسی به فارسی

کلن

Cologne

دیکشنری انگلیسی به فارسی

کلن

kln

دیکشنری انگلیسی به فارسی

کلن

colognes

دیکشنری انگلیسی به فارسی

کلن ها

clannish

دیکشنری انگلیسی به فارسی

کلن، دارای تعصب قبیلهای