پناهدیکشنری فارسی به انگلیسیaegis, bulwark, cover, crutch, defense, guard, haven, lee, protection, protector, refuge, rock, safeguard, shelter, shield, safe
asylumدیکشنری انگلیسی به فارسیپناهندگی، پناه، تیمارستان، نوانخانه، بستگاه، گریزگاه، پناه گاه، خسته خانه
refugesدیکشنری انگلیسی به فارسیپناهگاه ها، پناه، پناهندگی، ملجا، تحصن، پناه گاه، مفر، پناه بردن، پناه دادن
asylumsدیکشنری انگلیسی به فارسیپناهگاه ها، پناه، تیمارستان، نوانخانه، بستگاه، گریزگاه، پناه گاه، خسته خانه