217 مدخل
divided
dividend
divisor, factor
common factor, common divisor
accustomed, canonical, ceremonial, customary, observable, prevalent
institutionalize
بزرگترین مقسوم علیه مشترک
تقسیم کننده، مقسوم علیه، بخشیاب، بخشی، فاکتور
توزیع شده، مقسوم
مخرج، تقسیم کننده، مقسوم علیه، برخه نام، مشتق کننده
تقسیم شده، مجزا، مقسوم