مقسوملغتنامه دهخدامقسوم . [ م َ ] (ع ص ) بخش کرده شده . (آنندراج ). بخش بخش شده و قسمت شده . (ناظم الاطباء). بخش شده . بخشیده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : لها سبعة ابواب لکل باب منهم جزء مقسوم . (قرآن 44/15). زمین مقسوم است به چهار ق
مقسومفرهنگ فارسی عمید۱. قسمتشده؛ تقسیمشده؛ بخششده.۲. (اسم) (ریاضی) عددی که بر عدد دیگر تقسیم شده؛ بخشی.
مقسومفرهنگ فارسی معین(مَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - قسمت شده ، بخش بخش شده . 2 - عددی که بر عدد دیگر تقسیم شده . ؛ ~علیه عددی که عدد دیگر بر آن تقسیم شده ، بخشیاب .
رزق مقسوملغتنامه دهخدارزق مقسوم . [ رِ ق ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در عرف مشایخ یکی از رزقهای چهارگانه است و آن عبارت است از رزقی که در ازل قسمت شده و در لوح محفوظ نوشته شده است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به رزق و رزق مضمون و رزق مملوک و رزق موعود شود :
رزق مقسوملغتنامه دهخدارزق مقسوم . [ رِ ق ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در عرف مشایخ یکی از رزقهای چهارگانه است و آن عبارت است از رزقی که در ازل قسمت شده و در لوح محفوظ نوشته شده است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به رزق و رزق مضمون و رزق مملوک و رزق موعود شود :
رزق مقسوملغتنامه دهخدارزق مقسوم . [ رِ ق ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در عرف مشایخ یکی از رزقهای چهارگانه است و آن عبارت است از رزقی که در ازل قسمت شده و در لوح محفوظ نوشته شده است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به رزق و رزق مضمون و رزق مملوک و رزق موعود شود :