معنی قاصد | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی دقیق

قاصد

دیکشنری فارسی به انگلیسی

carrier, courier, forerunner, herald, homing, messenger

جست‌وجوی مشابه

قاصدک (گیاه شناسی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

dandelion

کبوتر قاصد

دیکشنری فارسی به انگلیسی

homing pigeon

قادر

دیکشنری فارسی به انگلیسی

able, able _, capable

قادر بودن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

can

قادر به استدلال

دیکشنری فارسی به انگلیسی

reasonable

جست‌وجوی مشابه غلط تایپی

rhenium

دیکشنری انگلیسی به فارسی

رنیوم

Rhone wine

دیکشنری انگلیسی به فارسی

شراب رون

rheniums

دیکشنری انگلیسی به فارسی

reniiums

Rhone

دیکشنری انگلیسی به فارسی

رون

rhonchial

دیکشنری انگلیسی به فارسی

rhonchial

جست‌وجوی متن

dandelions

دیکشنری انگلیسی به فارسی

قاصدک ها، قاصدک

dandelion

دیکشنری انگلیسی به فارسی

قاصدک

Russian dandelion

دیکشنری انگلیسی به فارسی

قاصدک روسی

common dandelion

دیکشنری انگلیسی به فارسی

قاصدک معمولی

dwarf dandelion

دیکشنری انگلیسی به فارسی

قاصدک کوتوله