commandدیکشنری انگلیسی به فارسیفرمان، فرماندهی، سرکردگی، فرمایش، فرمان دادن، حکم کردن، امر کردن، فرمودن
commandsدیکشنری انگلیسی به فارسیدستورات، فرماندهی، فرمان، سرکردگی، فرمایش، فرمان دادن، حکم کردن، امر کردن، فرمودن
wishدیکشنری انگلیسی به فارسیآرزو کردن، دلخواه، خواست، ارزو، خواهش، حاجت، طلب، مرام، فرمایش، مراد، کام، خواستاربودن، خواستن، میل داشتن، ارزو داشتن، ارزو کردن
wishesدیکشنری انگلیسی به فارسیخواسته ها، دلخواه، خواست، ارزو، خواهش، حاجت، طلب، مرام، فرمایش، مراد، کام، خواستاربودن، خواستن، میل داشتن، ارزو داشتن، ارزو کردن
remarkدیکشنری انگلیسی به فارسیاظهار نظر، اظهار، تبصره، تذکر، ملاحظه، توجه، بیان، عرضه داشت، فرمایش، سخن گفتن، ملاحظه کردن، اظهار داشتن، اظهار نظریه دادن