زبردیکشنری فارسی به انگلیسیbristly, coarse, grainy, granular, gritty, gross, sur-, up , prickly, rough, shaggy, splintery, super-, supra-, thick
self-serviceدیکشنری انگلیسی به فارسیسلف سرویس، خود زاوری، خود یاوری، کمک بوسیله خود شخص، تهیه و انتخاب غذا توسط خود شخص