328 مدخل
inter-, together, muddy
up-tight, uptight
merge
conflate
promiscuous
درهم و برهم
درهم آمیخته
درهم آمیخته، متفرق کردن، پراکنده کردن، افشاندن
درهم شکستن، تجزیه کردن، از اثر انداختن، تقسیم بندی کردن