معنی خورنگاه | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

ترجمه مقاله

جست‌وجوی مشابه

خوردنگاه

دیکشنری فارسی به انگلیسی

mess hall

خوردنگاه (عامیانه)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

eatery

خورگاه (دامداری)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

feedlot

خانگاه

دیکشنری فارسی به انگلیسی

monastery

خبرنگار (زن)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

newspaperwoman

جست‌وجوی متن

photojournalists

دیکشنری انگلیسی به فارسی

خبرنگاران عکاسی

reporter

دیکشنری انگلیسی به فارسی

خبرنگار، گزارشگر، مخبر، مخبر رادیویی

foreign correspondent

دیکشنری انگلیسی به فارسی

خبرنگار خارجی

enunciators

دیکشنری انگلیسی به فارسی

خبرنگاران

newsmen

دیکشنری انگلیسی به فارسی

خبرنگاران، خبرنگار، گوینده اخبار، روزنامه فروش