4 مدخل
سازماندهی خود، سروسامان دهی بنفس خود، تنظیم و تنسیق خود
سوزش، گول زدن، دست انداختن، مسخره کردن، تحمیق کردن
befools، گول زدن، دست انداختن، مسخره کردن، تحمیق کردن
خفه شدن، گول زدن، دست انداختن، مسخره کردن، تحمیق کردن