تنمیقلغتنامه دهخداتنمیق . [ ت َ ] (ع مص ) نوشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (غیاث اللغات ). نیکو نوشتن کتاب را و آراستن به کتابت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). آراستن کتاب به کتابت . (آنندراج ): نمق الکتاب ؛ ای نقش و صور. (تاج المصادر بیهقی ). || نگارین کردن چیزی را. (م
تنمیغلغتنامه دهخداتنمیغ. [ ت َ ] (ع مص ) آمیختن سیاهی و سرخی و سپیدی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
نمیقةلغتنامه دهخدانمیقة. [ ن َ ق َ ] (ع ص ) نوشته شده . مکتوب . (غیاث اللغات ) (از صراح ) (آنندراج ). مکتوب . رساله .نامه . (ناظم الاطباء). رجوع به نَمْق و تنمیق شود.