irritantدیکشنری انگلیسی به فارسیتحریک کننده، محرک، ازارنده، برانگیزنده، دلخراش، سوزش اور، خشم اور، بخشم اورنده، سوزش دار
monitorsدیکشنری انگلیسی به فارسیمانیتورها، مبصر، انگیزنده، اگاهی دهنده، گوشیار، دیده بانی کردن، به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن