25 فرهنگ

کلو

واژه‌نامه آزاد

(کُلُّو) ملخ، تخم کلو کُرَکه تخم کُرَک مَشک دِرَکه (شعر عامیانه در مورد ملخ) مشک درک خشره‌ای بالدار از خانواده ملخ‌ها که به آن جراده هم می‌گویند. کِلو در زبان عامیانه بوشهری به دیوانه گفته می شود بعضی مواقع به صورت ترکیبی مانند کلو الدنگ نیز به کار برده می شود انسان نادان در شهر گرگان به قفس مرغ و خروس ها، کُلو گفته میشود