پل
واژهنامه آزاد
پَل - غلط خوردن
پلش بده:غلطش بده پَل= گیسو، زلف؛ پل بریده= نفرین یا ناسزایی است که به دختران یا زنان گویند. (pal):جوی آب (لری؛ خرم آباد) پَل؛ حامی، پشتیبان. (اصفهان، سده) پِل؛ تند و سریع. در بازی چوب، پِل چوب کوچکی است که به سرعت بالا می پرد و به مسافتی دورتر پرتاب می شود. (گنابادی) پُلُ؛ پول، سرمایه، نقدینگی، درآمد. || راه چوبی یا آجری و بتونی که برای عبور از رودخانه می سازند. || پَلِ؛ یکی از جفت، تک کفش، لنگه کفش.