نضج
واژهنامه آزاد
رسیدن و پختن
نَضِجَ:
نَضْجاً التمرُ أو اللحمُ:خرما رسیده شد و یا گوشت پخت و خوشمزه شد
- نَضَجاً , ِ النّاقةُ بِوَلَدِهَا:یکسال گذشت و ماده شتر نزائید .
نَضَّج:
تَنْضِیجاً [ نضج ] تِ الناقةُ بِوَلَدِها:مرادف ( نَضِجَت ) است .:النُّضْج:اسم است از ( نَضِجَ التمرُ او اللَّحمُ ) بمعناى خرماى رسیده و یا گوشت پخته .:النَّضْج:مرادف ( النُّضْج ) است .
نضج:
بلوغ , کمال , سر رسید